بغوى، از مفسران قدیمی، روایات را به گونه اى پک پذیرایی ترحیم مشهد آورده که از آن نظمى منطقى برداشت مى خواهد شد. بنا به نقل او کعب بن اشرف به خاطر پیمان بستن با ابوسفیان ـ پس از نزاع اُحد ـ و قسم شکنى با فرستاده، به امر آن حضرت کشته شد. بعد از آن روایت حضور او در میان بنى نضیر و نقشه پرت کردن سنگ را آورده، آنگاه گفته میباشد که نبی براى بیرون راندن بنى نضیر به سوى آنها رفت و آن ها که از مرگ کعب غمگین و سوگوار بودند، از رفتن خوددارى کرده، اعلان نبرد دادند. بعد از آن هم نقشه دیگرى ریخته، در پوشش بیان کرد وگو با فرستاده معبود، قصد ترور آن حضرت را داشتند. پس از این بود که رسول براى محاصره آنها به اقدام کرد. (بغوى، معالم التنزیل، ج4، ص313 ـ 315).
به صورت کلی، مطلبى که از تمامی گزارش ها برداشت مى شود، قسم شکنى بنى نضیر است. براساس قراردادى که آنان با نبی داشتند، نباید بر ضد او یا یکى از مسلمانها اقدامى جاری ساختن مى دادند یا با دشمنان اسلام همکارى مى کردند. رفتن کعب و چهل تن از بنى نضیر به مکه و عهد بستن با مشرکان براى پیکار با مسلمانها و نقشه قتل پیامبر چه به دست عمرو بن جحاش (چنان که دارای اسم و رسم مورخان گفته اند) (معافرى، سیره ابن هشام، ج1، ص563 و زهرى، الطبقات الکبرى، ج2، ص44). و چه در قالب گفتوگو با پیامبر (صنعانى، المصنف، ج5، ص360). بالاترین مرز عهدوپیمان شکنى هست. از اینها پیشین، بنى نضیر به فرستاده اعلان مبارزه دادند و منافقان مدینه با استقبال از این پیشامد، وعده همکارى به آنها دادند، لذا پیامبر بنى نضیر را محاصره کرد تا سایر افراد از یارى او بازمانند. این عمل از هر دولت یا جمعیتى که گزینه دسیسه واقع گردد، پسندیده و معقول میباشد
بغوى، از مفسران قدیمی، روایات را به گونه اى پک پذیرایی ترحیم مشهد آورده که از آن نظمى منطقى برداشت مى خواهد شد. بنا به نقل او کعب بن اشرف به خاطر پیمان بستن با ابوسفیان ـ پس از نزاع اُحد ـ و قسم شکنى با فرستاده، به امر آن حضرت کشته شد. بعد از آن روایت حضور او در میان بنى نضیر و نقشه پرت کردن سنگ را آورده، آنگاه گفته میباشد که نبی براى بیرون راندن بنى نضیر به سوى آنها رفت و آن ها که از مرگ کعب غمگین و سوگوار بودند، از رفتن خوددارى کرده، اعلان نبرد دادند. بعد از آن هم نقشه دیگرى ریخته، در پوشش بیان کرد وگو با فرستاده معبود، قصد ترور آن حضرت را داشتند. پس از این بود که رسول براى محاصره آنها به اقدام کرد. (بغوى، معالم التنزیل، ج4، ص313 ـ 315).
به صورت کلی، مطلبى که از تمامی گزارش ها برداشت مى شود، قسم شکنى بنى نضیر است. براساس قراردادى که آنان با نبی داشتند، نباید بر ضد او یا یکى از مسلمانها اقدامى جاری ساختن مى دادند یا با دشمنان اسلام همکارى مى کردند. رفتن کعب و چهل تن از بنى نضیر به مکه و عهد بستن با مشرکان براى پیکار با مسلمانها و نقشه قتل پیامبر چه به دست عمرو بن جحاش (چنان که دارای اسم و رسم مورخان گفته اند) (معافرى، سیره ابن هشام، ج1، ص563 و زهرى، الطبقات الکبرى، ج2، ص44). و چه در قالب گفتوگو با پیامبر (صنعانى، المصنف، ج5، ص360). بالاترین مرز عهدوپیمان شکنى هست. از اینها پیشین، بنى نضیر به فرستاده اعلان مبارزه دادند و منافقان مدینه با استقبال از این پیشامد، وعده همکارى به آنها دادند، لذا پیامبر بنى نضیر را محاصره کرد تا سایر افراد از یارى او بازمانند. این عمل از هر دولت یا جمعیتى که گزینه دسیسه واقع گردد، پسندیده و معقول میباشد